اشکهایت ...
اشک هایت را شبی با دست خود پرمی دهم
صد بهار را به چشمانی که تر شد می دهم
گر چه آسمان دلم گشته از ابرها تهی
من به دریای آبی ات بی محابا جان می دهم
قلب پاک توخالی ز عشق است و من
بر فراز وسعت پاکش کبوتر می دهم
من شدم پروانه و هرشب درکوچه ها
از تو و عشق تو آواز سر می دهم
با تشکر از : ناهید
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۸۵ ساعت 17:25 توسط مهندس جعفری
|
هر کسی یک متنی خوشش میاد یا یک شعری رو دوست داره توی وبلاگ توی قسمت نظر بنویسه پس از خوانده شدن و مورد تایید قرار گرفتن جز بدنه اصلی وبلاگ خواهد بود.