کسی که بخواهد راه عشق را درست بپیماید باید در دوران جوانی به زیبا چهره یی دل بندد

و اگر راهبرش راه را درست به او نشان داده باشد، فقط دل به یک زیباروی می بندد و این دلبستگی ا

اندیشه خوب و زیبا برای وی پدید می آورد و وقتی که چنین شد، آنگاه پی خواهد برد که زیبایی یک بدن

همانند زیبایی بدنهای دیگری است و از این روی به طور کلی دلباخته تنها یک بدن می گردد.

با پدیدار شدن چنین شناختی او عاشق همه ی بدنهای زیبا خواهد شد و از شوق و شور شدید فقط به

یک بدن دست خواهد کشید. زیرا یک بدن در نظر وی کوچک و بی معناست.

اما پس از این مرحله متوجه زیبایی روح خواهد شد و آن را به مراتب بالاتر از زیبایی بدن خواهد شمرد و

هنگامی که به مرحله بالاتر می رسد درک می کند که زیبایی جان بالاتر از زیبایی بدن است و در نتیجه،

اگر به روحی با فضیلت و پرهیزگار که از زیبایی رخسار بهره اش کمتر باشد برخورد نمود، به او دل می بندد

و عشقش را به دل می گیرد و پیوسته در اندیشه او خواهد بود و افکار و اندیشه هایی را می جوید و

می آفریند که بتواند، آن را بهتر و کاملتر سازد و بدین گونه به مقامی می رسد که بتواند زیبایی را در

قوانین و اجتماعات و اخلاقیات و تدبیر کشورداری جای دهد و خویشی و یگانگی را که بین اینها هست

بازمی شناسد و زیبایی بدنی را کوچک و حقیر می شمارد.

اینجاست که بر او روشن می گردد که زیبایی یک فرد در برابر زیبایی کل بسی کم ارزش است و در این

مرحله متوجه شناخت آنها خواهد گردید، تا زیبایی آنها را نیز رؤیت کند و چون به این ترتیب چشمش به

مظاهر متعدد زیبایی گشوده شود دیگر پایبند یک مظهر واحد نخواهد بود، بلکه به میان دریای مواج زیبایی

می راند و در آنجا به  پیرامون خود نظر می افکند و از عشق بی پایان به حکمت و دانش روی می آورد و

سخنان و اندیشه های زیبا می  آفریند و با کمک نیرویی که در این موقعیت بر او مسلط می شود

می تواند یگانه شناسایی ویژه ای را که موضوع آن زیبایی است بدست آورد.

کسی که در عشق تا این مرحله تربیت یافت و شاگردی مکتب عشق را حاصل کرد و مراحل مختلف

زیبایی را  ادراک کرد و به پایان راه خود رسید، ناگهان طبیعتی بر او آشکار می شود که زیبایی اش

بی پایان است و غایت و سرانجام همه ی کوششها است و این همان زیبایی خارق العاده ای است که

به خاطر آن، این همه مشقت و سختی را بر خود هموار ساخت و این زیبایی، جاودانه است نه به وجود

می آید و نه فانی می شود.نه کوچکتر می شود و نه بزرگترمی گردد و سرشت آن این طور نیست که

از یک جهت زیبا باشد و از جهتی دیگر زشت، یا حال زیبا باشد و وقتی دیگر نازیبا و یا به نظر گروهی

زیبا باشد و به نظر گروه دیگر نا زیبا.

بلکه از هر جهت و به چشم همگان و در همه جا و در همه حال زیباست. زیبایی او مطلق است و بی نظیر

و جاودانه.چیزهایی که در این جهان مشاهده می کنی همه از زیبایی او نشأت می گیرند، ولی او از این

بخششها کاستی نمی یابد و از دگرگونی و کم و کاست و افزایش در امان است.

 

با تشکر از :سارا